انسان محکوم شد به زندگی
در کنارش ، کمی هم اختیاری
تا که سازد از خود دنیائی
قدر داند نعمتهای خدائی
انسان محکوم شد به زندگی
سرکش، مغرور، دائم به راهی
در اوست دائم، روح خلقی
گرفته از شیاطین تا به دیوی
گرفته از فرشتگان تا به ناجی
انسان محکوم شد به زندگی
تا که دریابد با سختی، راحتی
برای لقمه ای نان و آب حقی
میزند سگ دو تا حد توانی
خداهم شاهد اعمال او، هر دمش
گر صدایش کند ، شود همرهش
یاری رسان گذر سخت جاده ها
رساند او را به اوج بهترینها
انسان محکوم شد به زندگی
در پی وجود با عظمت خدائی